موضوع فاجعه ساختمان پلاسکو در روزهای اخیر جزء مهم ترین اخبار روز جراید، مجلات، سایت ها و خبر گزاریها شده
فاجعهای در قلب تهران رخ میدهد؛ یکی از قدیمیترین برجهای تجاری شهر در آتش میسوزد و فرو میریزد؛ جمعی از همشهریان زیر آوار حادثه جان میدهند؛ قریب 20 هزار نفر به طور مستقیم یا غیر مستقیم از این حادثه دچار آسیب میشوند؛ میلیاردها تومان خسارت مالی پدید میآید؛ مردم با این اتفاق دوباره همدیگر را مییابند و در سوگ جانباختگان و غم مالباختگان شریک میشوند؛ صفهای طولانی برای اهدای خون تشکیل میشود؛ شبکههای مجازی لحظه به لحظه اخبار موثق و غیر موثق را منتشر میکنند؛ دوربین رسانهملی چشم از محل حادثه برنمیدارد؛ در سراسر کشور مردم در ایستگاههای آتش نشانی تا پاسی از شب برای قهرمانان نجات، شمع روشن میکنند
و… .
از حاشیه های دیگر…
شماری از اعضای خانواده های آتش نشانان در محل حادثه حضور داشتند. برخی برای آتش نشانان گیر افتاده در آوار پلاسکو بی تابی می کردند و اشک می ریختند.
روایت حاشیه های حادثه ریزش ساختمان پلاسکو از زبان خبرنگار عصرایران حاضر در محل:
1- شماری از اعضای خانواده های آتش نشانان در محل حادثه حضور داشتند. برخی برای آتش نشانان گیر افتاده در آوار پلاسکو بی تابی می کردند و اشک می ریختند.
2- جمع زیادی از مردم در محل حادثه تجمع کرده اند و همچنان قصد دارند به نزدیک ترین نقطه به برج ریزش کرده برسند. حضور گسترده مردم باعث بی نظمی های زیاد و ایجاد مانع در برابر امدادرسانی به حادثه دیدگان برج پلاسکو شده است.
3- تعداد زیادی از نیروهای ارتش شامل دانشجویان دانشگاه امام علی (وابسته به نیروی زمینی ارتش) و نیروهای ویژه ارتش در محل حادثه حضور داشتند.
4- جو ناراحتی در میان آتش نشانان در محل حادثه وجود داشت.
سخنگوی آتش نشانی همکاری خیلی خوبی با رسانه ها و خبرنگاران داشت.
اما…..
هرگز در این گیر و دار به یک مسأله اساسی توجه نمیشود و آن اینکه باز هم عدم درایت و مدیریت صحیح باعث این فاجعه میشود و در ادامه ماجرا نیز همان موضوع ادامه می یابد و مسئولین سرشناس بار دیگر با انگیزهای تبلیغاتی در صحنه حاضر میشوند که بله من آنم که رستم جهان را گرفت آری فلان ارگان چه خوب است و چه فداکاریهایی که نشده است و مردم ایران چه مهربانند و خلاصه از این سرگرمیها الی ماشاالله خوب تکلیف چیست شما چه کردید رستم بود که جهان را گرفت من چه کردم؟
غافل از اینکه باید پرسید چرا باید با چنین اتفاقی که میشد با یک مدیریت کاملا ساده از چنین فاجعه ای جلوگیری کرد با چنین اتفاق حولناکی مواجه میشویم. آیا اتفاقات مشابه در سطح جهان با چنین نتیجه ای مواجه میشود؟
البته که نه
در ژاپن زلزله ای با قدرت 8 و اندی ریشتر به ناگهان اتفاق می افتد و تنها یک نفر زخمی میشود اما در ایران تنها یک ساختمان میریزد و این همه کشته آنهم آتشنشانان و آنان که متخصصان نجاتند.
آیا نمیشد مدیران ساختمان به یکی از 14 اخطار توجه کنند؟ آیا نمیشد بمحض آتش سوزی ساختمان فوری تخلیه شود؟ آیا نمیشد پس گذشت از چند ساعت از آتش سوزی مدیریت گروه نجات و فرمانده آتش نشان ها دستور خروج نیروهای خود را صادر کند ؟ آیا متخصاصان نجات نمیدانستند که آهن پس از چند ساعت حرارت 200 درجه و 300 درجه مقاومت آن کمتر و امکان ریزش ساختمان بوجود می آید؟ چرا با این احتمال فرمانده عملیات نجات دستور خروج نیروهای خود را نمیدهد ؟ چرا آتش نشانان ها مجهز به ردیاب الکترونیکی نبودند ؟ چرا حد اقل مجهز به طناب نسور که به کمر بسته میشود و در حال اضطرار میشود از آن برای استخراج آنها و یا حد اقل برای از زیر آوار یافتن مدد جست نبودند ؟ آیا اینها نشانه عدم توجه و اهمال کاری به یکسری امور ابتدایی نسبت به مدیریت نیست ؟
قضاوت با خودتان